احساس عاشقانه
عشق اقیانوس وسیعی است که دو ساحل رابه یکدیگر پیوند می دهداحساس عاشقانه
عشق اقیانوس وسیعی است که دو ساحل رابه یکدیگر پیوند می دهدرویاى آغــــــــــوشــ تـــــــو!!
رویاى آغــــــــــوشــ تـــــــو!!
رویاى آغــــــــــوشــ تـــــــو!!
پنهــــــ ـ ـ ـ ـــان کـــــــــــن در آغوشـــــــ ـ ـ ــت مـــــرا
مـــــــــــرا در نهـــــــــانی تریـــــــــن گوشهــــ ی آغوشــــت پنهــــــان کــــــن...
آنــــــــ ســــــوی تاریکـــــــی .. بر پهنـــــه ی زندگـــــــــــی
آنــــ جا کهـــ هـــــــــوا از رویــــــــای بهــــــار شفافــــــ تر استـــــــ و
بــــــــاران ســ ـ ـ ــرود آفتابـــــــــــ را تکـــــــــرار می کنـــد ...
راز چشـــــمهایتــ ستـــــــاره ی بختــمــــ بـــــــ ـ ـــود کهــ درخشـــــــــید
و مهــــــــتاب را در نگاهــــــــمــــ زمــــــــزمه کــــــــرد
لبهــــــ ـ ـ ـــایت خنــــــده را کهــــ ســــــــال ها در گلـــــو گمـــ شدهـــ بـــــــود را
در چهــــــــار ســـوی زمــــانــــــ دوبــــــارهـــ فریــــــاد کشــــــید
گرمای عشق تو
گرمای عشق تو
وقتی دستانت را در دستانم می گذاری
دیگر بهانه ای برای یک لحظه از تو جدا شدن ندارم
وقتی مرا در آغوش گرفتی
دیگر اشکی نبود تا بر روی گونه هایم سرازیر شود
من به عشق تو دل بستم
این دل بستن آسان آست
ولی دل کندن از تو برایم عذاب آور است
عشقی که در قلبت سرازیر شده
و دنیایی که پر از شور و امید و احساس است
این خاطرات شیرینی که ثانیه به ثانیه لحظات خوشبختی ما را به یاد گار می گذارد
دنیارا برایمان زیباتر می کند
حال که در کنارم هستی حس می کنم بودنت را
وقتی مرا میان آغوشت می گیری آرام می شوم
از ذهنم دور می شود تنهایی و غصه
عشق تو در قلب من و احساس من در قلب تو جاری شده
ای بهترین عشق من
آغـــــــوش عـــــــشق
آغـــــــوش عـــــــشق
پر از حسی تازه هستم
احساسی شبیه عاشق شدن و به آرامش رسیدن
چه حس شیرینی است که تو در کنارم هستی
نگاهت در نگاهم گره خورده در حالی که گرمای دستانت را در دستانم احساس
می کنم
این احساس قشنگ با تو بودن را دوست دارم
وقتی که آروم با صدای نفسهایت به من می گویی دوستت دارم
قلب من بیشتر از همیشه به عشق تو می تپد
احساس و قلبت و حتی اغوش گرمت برای من است
بوی تنت همشه در خاطرم است
بهترین من
این نفسی که هر روز در سینه ام می آید و می رود
تنها به عشق تو است
عشق تو مانند مهتابی در دل تاریکی شب در چشمانم می درخشد
دنیای من تو هستی و من فردای تو هستم
همسفر قلبم
همسفر قلبم
عادت کرده ام به عشق تو
عشق با تو بودن
به حس کردن صدای تپشهای قلبت
با تو بودن و در کنار تو راه رفت
لمس کردن دستانت
گرمای آغوشت
عادت کرده ام به شوق دیدار تو
به عاشقانه نوشتن به عشق چشمانت
اگر تو یک لحظه کنارم نباشی بدون تو این نفس کشیدن را نمی خواهم
چه حس قشنگی است گفتن دوستت دارم از لبهای پر از عشق تو
در لحظه ی دیدار تو
دریای طوفانی قلبم را با بوسه ای شیرین به ساحل ارامش می رسانی
در حالی که دستهایت را بر گونه ام احساس می کنم
آرامش شبی پر از عشق را به من هدیه می کنی
آغوش لبریز از احساس
آغوش لبریز از احساس
عزیزم مرا در آغوش بگیر
که دیگر نمی خواهم یک لحظه بی تو در آغوش دلتنگی تنها بمانم
این احساسم را لمس کن که تنها برای تو است
من و تو وابسته به این احساس آتشین هستیم
مرا در آغوش بگیر
و درد تنهایی درد نبودنت را از قلبم جدا کن
تنها تو ترانه ی هم صدای قلبم شدی
مرا در آغوش بگیر تا سرم را بر روی بازوانت بگذارم
و غرق دریای آبی چشمانت شوم
واز اینکه در کنار تو هستم خوشحالم
تنها باتو ودر کنار تو با اوج آرامش میرسم
عشق من با هر نفسی که هر ثانیه در نفسهایم می دمی
چشمهایت را می بوسم و آرام می شوم
وفاصله عشق من تا احساس تو تنها یک بوسه است
