بارون غم زده ی عشق
صدای نم نم بارون در کنار تنهایی قلبم بر روی
شیشه ی غم زده ی دلم نوای آمدن پاییز برگ ریزان را می دهد
دل شکسته ی گلدون خالی در کنار دست خط نامه ی نیمه نوشته ی
من بر روی کاغذ بی خط خبر از غم درون سینه ام میدهد
شاید آرزوی محال باشد این که روزی تو بیایی
این تنها رویای ساده ی من در تنهای دلم میباشد
در این نامه ی نیمه نوشته مینویسم تا همه ی دنیا بدانند
که تو برایم تنها ترانه بودی برای دست گرفتن و همراه
شدن ساز عشق تو بهترین بهانه بودی
در این زندان نا امیدی شاید آرزوی آمدنت تنها
امید من در قلب نا امیدم باشد
پس بیا که این دل دیگر طاقت جدایی را بیش از این ندارد
تنها زندگی من
عشق پاکت در قلبم، به من حس تازه ی نوشتن می دهد
تو یکباره آمدی و آتش به قلب یخ زده ی دلم زدی
و مرا عاشق خود کردی و عشق تو قلب مرا در آغوش
عاشقانه اش گرفت
و حال من هستم و وجود پر مهرتو
و تو هستی و یک دنیا نگاه عاشقانه ات
یک آسمان احساس عاشقانه تقدیم به تو که آمدی و
شاه نشین قلبم شدی
این همه عشق و واژه واژه اش را برایت در کنار هم می چینم
تا نهایت احساسم را به تو بگویم
وقتی که تو آمدی همه چیز برایم زیبا تر شد
تو با آمدنت وجودم را روحی تازه دادی
وبه قلبم هوای عاشقانه بخشیدی
اکنون که در کنارم هستی و سر بر روی شانه ات گذاشتم
تمام غصه هایم را به دست نسیم می سپارم و
نفس نفس با نفس تو تازه ترمی شوم ای همه ی وجودم