عشق دروغین
در کنارساحل دریا آرام نشسته ام و به امواج خروشان دریا نظاره گر شده ام
با چشمانی پر از غم و درد به غروب چشمان آسمان می نگرم
و یاد حرفهای آخرین شب با هم بودنمان قلب شکسته ام را به درد می آورد
یاد شبی که مرا با کوله باری از دلتنگی تنها گذاشتی و بار سفررا بستی
و من با تمام دلواپسی هایم باز هم نگران و انتظار در کنار قاب عکست
بر روی دیوار قلبم به امید دوباره دیدنت نشستم
حال با رفتنت آسمان آبی قلبم با نگاهم ابری و تیره شده است
و چشمانم مانند آسمان دلم بارانی است
روزهای بی تو تکراری است
من عشق تو را در ذره ذره وجودم باور کرده بودم
اما افسوس که این بار رفتنت خیلی فرق داشت
و من تنهاتر ازتنهایی تنها شدم
و این عشق دروغینت واحساس بی احساست را برای همیشه
در قلب ترک خورد ه ام به خاک می سپارم
بهانه ی زندگی
ستاره ی شبهای امید من تویی روشنایی فردای من
عشق توآسمانی ترین هدیه الهی برای قلب تنهای من است
معشوق قلبم نفس های عاشقانه ات آرامش بخش واژه واژه شعرم است
من دلداه ی توشدم تو مجنون و معشوق من
در این سکوت تنهایی کنار پنجره انتظار
در پی گرفتن دستان پر از عشق تو هستم
تویی تنها دلیل شادیم تنها بهانه ی نوشتنم
تو تمام زندگی من ، تو خورشید درخشان آسمان قلبم هستی
تویی عشق بی انتهای من